نیمکت (عکس و فیلم )
نیمکت (عکس و فیلم )

نیمکت (عکس و فیلم )

شعر عاشقانه 3


8:55:13 PM
Samar
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند
وای ِ دل ! چون کـودکی بی تو لجاجت می کند

اشتیاق دیدن تو میل ِ خاموشی نکـرد
هیچ وقت عشقت به دل ... فکر فراموشی نکرد

عشق ِ من با تو به میزان ِ تقدّس می رسد
بی حضورت دل به سرحدّ تعرض می رسد

" دوستت دارم " برای من کلام تازه نیست
حدّ عشقت را بـرایم هیچ چیز اندازه نیست

در غیاب تو غریبانه فراقت می کشم
بر گذشت ِ لحظه ها طرحی ز طاقت می کشم

چشم هایم را نگاه ِ تو ضمانت می کند
گــرمی ِ دست ِ مرا دستت حمایت می کند


مطالعه دیگر اشعار، ادامه مطلب  ادامه مطلب ...

جوک 34

جیگررررر من کجااااااسسسس????
.
.
.
.
.


.
.
.
.
.
.
.
.
پیداش کردم بالای کلیه هامه ،
خداروشکر سر جاشه!!!!!

دزد نبردتش

به ادامه مطلب مراجعه کنید  ادامه مطلب ...

شعر عاشقانه 2

خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت

از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت

کم کم به سطح آینه ام برف می نشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت

نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت

شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

سید مهدی نقبایی


برای مطالعه ادامه اشعار، به ادامه مطلب بروید 

ادامه مطلب ...

یادش بخیر

کدومهاش یادته؟

لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت )

**********************

همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته

**********************

یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود

**********************

من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که
اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه !

**********************

وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم

**********************

تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم
درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن

**********************

یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !!!!!!!!!!
یادش به خیر.........

یادش بخیر زمزمه های پدر و مادر در غروب ۳۱ شهریور
"غصه نداره که تا چشم به هم بزنی ۹ ماه تموم میشه ... "

**********************

شما یادتون هست بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن حل المساعل بود
از اختلاص هم جرمش بیشتر بود !
وقتی جوابا رو میخوندیم همه جوابا مثل هم بود D:

**********************

یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !

**********************

یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !

**********************

آخه من نمیدونم شادی های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟
والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیم
شادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پاره
که البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن D:

**********************

یکی از جملاتی که در دوران مدرسه
از معلمین و مدیر و معاونین محترم به کرات شنیده میشد این جمله بود :
"پرونده تون رو میزاریم زیر بغلتون"
خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟
مگه هندونس ؟!

**********************

یادش بخیر غربت کلاس جدید و غصه همکلاس نبودن با بچه های سال قبل !

**********************

دلم واسه اول دبستانم تنگ شده

که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟

**********************

یادش بخیر، پشت دفترای قدیم مدرسه؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه:
"تعلیم و تعلم عبادت است"

**********************

"بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید خونه ، معلمتون نیومده"
جالب اینجاست که اون یه ساعتی که زود میومدیم خونه یه حس و حال عجیبی داشتیم ،
اصن اون یه ساعت معادل ۱۰سال بود !

**********************

شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود
ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس
ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !

**********************

یادش بخیر اوج خوشحالیمون این بود که شیفت صبح بودیم
و پنجشنبه ساعت ۱۲ تعطیل میشدیم ،
شنبه هم چون بعد از ظهری بودیم ساعت ۱۲ میرفتیم ؛
اوج ناراحتیمونم میشد عکسش !!

**********************

یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو
که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد ...

**********************

یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم ...
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست
بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !

**********************

یادش بخیر

یاد همه اون روزها

یاد معلم ها

یاد مدرسه

یاد همکلاسی ها ...

جوک 33

ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﻭ ﻛﻪ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؛
ﮐﻮﻣﻮﻟﻮﺱ، ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﻮﺱ، ﺳﯿﺮﻭﺱ، ﻧﻴﻤﺒﻮﺱ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺍﺑﺮﯼ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺑﯿﻨﺎﻣﻮﺱ !!!

ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻣﯿﺸﻮﺭﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﻓﺘﻪ ﺑﺒﺎﺭﻩ

*****

ادامه جوکها در ادامه مطلب  ادامه مطلب ...

شعر عاشقانه 1

نگار سالهاست که در من تنیده ای
انگار جای قلب، تو در من تپیده ای...

انگار کودکانه ترین خنده ی مرا
با چشمهای تیله ای ات سر کشیده ای...

با بوسه های شیشه ای ات از تمامِ من
لی لی کنان به خانه ی قلبم پریده ای...

در این حریم امن بمان و خدای باش
هرگز چنین خدا شدنی را ندیده ای...

لبخند چشمهای تو پیغمبر من است
با وحی دستهایت مرا آفریده ای...

از آسمان چشم تو خورشید می چکد
انگار آرزوی مرا خواب دیده ای...

شهزاده می شوی و می آیی و می بری
همراه خود مرا دم صبح سپیده ای...

در بازوان گرم تو، من زنده می شوم
-این قلعه های امن که بر من کشیده ای-

... پیغمبری ... خدای منی ... شاهزاده ای...
حتی به جای قلب، تو در من تپنده ای

"ایلناز حقوقی"

جوک 32

ای کسانی که دل میبرید



خاک تو سرتون به منم یاد بدید

من فقط بلدم قهر کنم

برای مطالعه جوک ها، به ادامه مطلب بروید 

ادامه مطلب ...